اردو

 

    راوی : برادران محمد شاهی

 

برخی روزها به من توصیه می کرد : امشب جلسه ی حاج آقا یادت نره!

می گفت:کمال,امشب بیا یه خبرهایی هست!

شب هایی که او توصیه می کرد واقعا حال وهوای جلسه آیت الله حق شناس دگرگون بود.

آن شب ها مجلس نورانیت عجیبی پیدا می کرد.نمی دانم احمد آقا چه می دید که این گونه صحبت می کرد!

ما از بچگی با هم رفیق بودیم.در دوران کودکی با هم فوتبال بازی می کردیم.

اما از وقتی که در مسجد فعالیت می کرد دیگرندیدم فوتبال بازی کند.

یک      بار دیدم احمد آقا در جمع بچه های نوجوان قرار گرفته و مشغول بازی است.

فوتبال اوحرف نداشت.دیریبل های ریز می زد و هیچ کس نمی توانست توپ را از او بگیرد .

خیلی به بازی مسلط بود . از همه عبور می کرد. اما وقتی به دروازه ی حریف می رسید توپ را پاس می داد به یکی از نوجوان ها تا او گل بزند!

احمد می رفت در تیم افرادی که هنوز با مسجد و بسیج رابطه ای نداشتند. از همان جا با آن ها رفیق می شد و ...

بعد از بازی گفتم :احمد آقا شما کجا اینجا کجا؟!

گفت :یار نداشتند به من گفتند بیا بازی من هم قبول کردم بعد ادامه داد فوتبال وسیله ی  خوبیه

برای جذب بچه ها به سوی مسجد.

بعد از بازی چند نفر از بچه های مسچد به من گفتند : ما

نمی دونستیم که احمد آقا اینقدر خوب بازی می کنه ؟

گفتم :من قبلا بازی احمد آقا رو دیده بودم. می دونستم خیلی حرفه ای بازی می کنه .

تازه برادرش هم که شهید شد بازیکن جوانان استقلال بوده . بعد به اونها گفتم : قدر این مربی را بدانید احمد آقا تو همه چی استاده .

                    ..............................

 

یکی دیگر از برنامه های فرهنگی که احمد آقا خیلی به آن توجه می کرد اردو بود.

یک بار بچه های مسجد را برای برنامه مشهد انتخاب کرد. آن موقع امکانات مثل حالا نبود .

بچه ها هم خیلی شیطنت می کردند . خیلی برای این سفر اذیت شد اما بعد از سفر شنیدم که می گفت : بسیار زیارت با برکتی بود.

گفتم : برای شما که اذیت وناراحتی و ...بود . اما احمد آقا فقط از برکات این سفر و زیارت امام رضا (ع) می گفت .

ما نمی دانستیم که احمد آقا در این سفر چه دیده! چرا اینقدر از این سفر تعریف می کند .

اما بعد ها دردفترچه خاطراتی که از اوبه جا مانده بود ماجرای عجیبی رادرباره ی این سفر خواندیم :

         ...وقتی در حرم مطهر بودم (به خاطر بد حجابی ها   و ...) خیلی ناراحت شده بودم .

تصمیم گرفتم که وارد حرم نشوم .

به خاطر ترساز نگاه کردن به نامحرم .

که آقا به ما فهماندند که مشرف شوید به داخل حرم .

 

در جایی دیگر درباره ی همین سفر نوشته بود :

 

در روز سه شنبه 13 / 8 در حرم مطهر بودم .

 

         از ساعت نه وسی دقیقه الی یازده حال بسیار خوبی   بود . الحمد لله .

 

از دیگر برنامه های احمد آقا برایبچه ها زیارت مزار شهدا در بهشت زهرا (علیها سلام ) بود .

تقریباً هر هفته با سختی راهی بهشت زهرا می شدیم وزیارت بسیار معنوی و خوبی داشتیم .

بوستان کتاب شهیدان

rand19.jpg

Template Design:Dima Group