نامه

 

یکی از کارهای زیبا که احمد آقا برای دوستان و شاگردانش انجام می داد نوشتن نامه بود. این نامه ها سرشار از ارشادات عرفانی و معرفتی بود.

در زیر نامه ای را که سال 1362 برای آقای ماشاءالله محمد شاهی ارسال شده به اختصارمی خوانیم.

اما به اعتقاد همه ی دوستان این نامه ها گویی برای امروزه ی ما نگارش شده.

پس وقتی به این نامه ی عارفانه نظرمی افکنید به این دیدگاه باشید که احمد آقا این نامه را برای ما نوشته است.

 

                         بسم الله الرحمن الرحیم

 

و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک مقاماً محموداً (   سوره ی اسراء آیه ی 79 )

 

  و قسمتی از شب را ( از خواب برخیز ) و قرآن ( و نماز )    بخوان این یک وظیفه ی اضافی برای توست.

امید است پروردگارت تو را به مقامی درخور ستایش برساند.

 

مردی از امیر المؤمنین ( علیه السلام ) از پاداش آن که شب به پا خیزد تا ( نماز و قرآن ) بخواند پرسید.

آن حضرت در جواب مرد فرمودند : مژده اش بده که هر کس یک دهم شب را با اخلاص  به خاطر جلب رضای پروردگار نماز بگذاردپروردگار به فرشتگانش می فرماید :

 

از برای بنده ی من بنویسید پاداشی به شماره ی آنچه دانه وبرگ ودرخت در این شب روییده وبه شماره ی هرچه نی و خار و چراگاه و... است .

 

کسی که یک نهم شب را نماز بگذارد ، پروردگار به او دعای مستجاب عطا می فرماید و روز قیامت نامه ی عملش را به دست راستش می دهد.

 

کسی که یک هشتم شب را نماز بگذارد ، در روز رستاخیز از قبرش که بیرون می آید صورتش مانند ماه شب چهارده است و به همراه امان یافتگان از صراط می گذرد .

 

کسی که یک هفتم شب را نماز بگذارد ، از توبه کنندگان محسوب می شود وگناهان گذشته ی او آمرزیده می شود .

 

کسی یک ششم شب را نماز بگذارد ، با ابراهیم خلیل در جایگاه مخصوصش همراهی می کند .

 

کسی یک پنجم شب را نماز بگذارد ، در صف مقدم پیروز مندان قرار می گیرد. تا آنکه چون باد از صراط می گذرد و بدون حساب داخل بهشت می شود .

 

و کسی یک چهارم شب را نماز بگذارد ، فرشته ای نمی مانند مگر آنکه به مقام و منزلت او نزد پروردگار حسرت می برد و گفته می شود : از هر کدام ازدرهای هشت گانه ی بهشت که بخواهی وارد بهشت شو.

 

کسی یک سوم از شب را نماز بگذارد ، اگر هفتاد هزار بار طلایش بدهند ، با پاداش او برابر نخواهد بود  و این کار افضل است از اینکه هفتاد بنده از اولاد اسماعیل آزاد کرده باشند .

 

کسی که یک دوم شب را نماز گذارد ، به اندازه ی ریگ بیابان از برای او حسنه است که کمترین حسنه اش یازده بار از کوه اُحد سنگین تر است .

 

کسی که یک شب تمام به نماز ایستد در حال تلاوت کتاب پروردگار عزوجل و در رکوع وسجود و ذکرباشد چنان پاداشی به او داده می شود که کمترین آن ها این است که مانند روزی که مادرش او را زایید از گناهان بیرون می رود .

 

و به شماره ی مخلوقات پروردگار برای او حسنه نوشته می شود و به همین اندازه درجه برای اومنظور می شود و ...

 

و چون از سر خاک برآورد از جمله ایمنی یافتگان خواهد بود و پروردگار تبارک و تعالی به فرشتگانش می فرماید :

 

ای فرشتگان من ، بنده ی مرا بنگریید که شبی را به خاطر رضای من بیدار مانده او را در بهشت فردوس جا دهید .

 

و برای او در بهشت صد هزار شهر است که در هر شهری همه ی آنچه دل ها بخواهد ودیده ها از آن لذت برد و به خاطر کسی خطور نکند مهیا است .

 

و همه ی این ها نیمی از کرامت ها و افزایش ها و مقام های قربی است که برای او آماده    کرده ام. 

 

                             

               ************************

 

ای خدای ارحم الراحمین. به من رحم کن. هنگامی که از میان شعله های آتش دوزخ فریادی برآید که (احمد نیری ) کجاست ؟ همان کسی که با آرزوهای دراز و امروز و فردا کردن وقت گذرانی کرد . و در کارهای زشت عمر خود را تلف کرد .

 

پس از این آواز ، مأموران دوزخ با عمود آهنین شتابان و هول انگیز به سوی من آیند و مرا کشان کشان به سوی عذابی سخت برده و با سر در قعر دوزخ اندازند.

 

و می گویند بچش ! که تو همانی که در دنیا آن چنان خود را عزیز و گرامی می داشتی.

و(من را ) در جایی مسکن دهند که اسیر در آنجا برای همیشه اسیر است و آتش آن همواره شعله ور.

 

نوشابه ی آنجا جحیم و جایگاه همیشگی ام دوزخ و حمیم باشد . شعله های فروزان مرا از جای برکند ولی قعر دوزخ باز مرا در کام خود کشد . نهایت آرزویم آن باشد که بمیرم ولی از مرگ خبری نباشد .

 

پاهایم بر پیشانی بسته شده وروی من از ظلمت گناه سیاه گشته ، به هر طرف که روم فریادی می کشم.

 

 به هر سو روی آورم صیحه زنم که ؛ ای مالک وعدهای عذاب درباره ی من محقق شده.

ای مالک از سنگینی زنجیرهای آهنین توان ما از دست رفت  ای مالک پوست های تن ما کباب شده ، ای مالک ما را بیرون بیاور که دیگر به کارهای زشت باز نخواهیم گشت .

 

پاسخ بشنوم که هرگز ! اکنون هنگام امان یافتن نیست . واز این جایگاه ذلت ، روی تافتن نیست  زبان در کشید و سخن نگویید .

اگر به فرض محال از اینجا بیرون روید ، باز به همان اعمال زشتی که از آن ها نهی شده بودید باز خواهید گشت .

پس از این جواب به کلی نا امید شوم و تأسف شدید و پشیمانی دردناک به من دست دهد ، به رو در آتش بیفتم .

 

بالای سر ما آتش ، زیر پای ما آتش ، سمت راست ما آتش ،سمت چپ ما آتش ،غرق در آتش .

 

خوراک ما آتش ، نوشابه ی ما آتش ، بستر ما آتش ، جامه ی ما آتش ... آتش .

                                    

 

پس از عرض سلام خدمت برادر گرامی و عزیزم ماشاءالله محمد شاهی امیدوارم حالت خوب باشد و در پناه حق تعالی ، معرفت الهی را کسب کرده باشی .

 

ماشاءالله جانم ، همان طوری که به عرضتان رساندم انسان باید حق تعالی را خوب بشناسد . وقتی که حق تعالی را خوب شناخت دنبال اطاعت و بندگی او می رود .

اما بعضی ازما پروردگار را خوب نشناختیم . با فکر خودمان اعمالی از ما سرمی زند که خودمان پیش خودمان می گوییم که اگراین اعمال را انجام دهیم به پروردگار نزدیک می شویم ،ولی این طورنیست.

بلکه هرلحظه که این اعمال را انجام دهیم از حق تعالی دور می شویم .

پس برادرم باید بیاییم وبسنجیم ، اعمالی که ما از صبح تا شب و یا از شب تا صبح انجام می دهیم خوب وارسی کنیم .

 

ماشاءالله ، این چندین ساعتی که پیش تو بودم خیلی از دستت ناراحت شدم ؛ چون کلی اخلاق تو فرق کرده ! ماشاءالله خیلی عقب افتادی . بکوش ، خودت رانجات بده .

 

اگر باز تنبلی به خرج دهی ، عقب تر می افتی . آن وقت است که آن طور که پروردگار (باید ) به شما عنایت بکند نمی کند .

آن وقت است که گرفتار نفس و شیاطین می شوی.

دیگر خیلی زور می خواهد که تو از دست آن ها نجات پیدا کنی . بکوش تا باز به مقام اولیه ی خودت برسی.

ماشاءالله فکر کنم (علت این مشکل ) در اثر برخورد با زنان است که معاشرت می کنی ، و در اثر برخورد با برادرانی است که هنوز در دامن نفس غوطه ور هستند.

 

وقتی به برادران هم سن خودت می رسی عوض این که یک چیزی یاد بگیری ویا یاد بدهی ، همه اش در خنده های بیهوده و صحبت هایی که شما را سرگرم کند و حرف هایی که حجاب  می آورد مشغول هستی !

 

یا اینکه در تنهایی که هستی عوض اینکه به پروردگار قرب پیدا کنی با فکرهای بیهوده وقت خود را می گذرانی.

ماشاءالله یک فکری کن . یک کمی به عقب برگرد . ببین وقتی در تهران پیش رفقا ودوستانت بودی چه عنایت ها داشتی ، چقدر در یاد پروردگار بودی .

هر روز حداقل چیزی یاد می گرفتی و یا به کسی چیزی یاد می دادی . اما حالا نه !

به جای این که وقتی با کسی هم صحبت می شوی و چیزی ( برای گفتن ) نداری سکوت کنی ، مدام حرف می زنی . ماشاءالله ، خیلی ناراحت می شوم که تو را  این گونه ببینم .

 

خیلی از دستت ناراحت شدم . وقتی ( فلانی ) در ماشین به من گفت  : ماشاءالله مدتی است با من حرف نمی زند و حتی وقتی سلام می کنم جواب سلام مرا نیز نمی دهد .

 

آیا ماشاءالله این طوری است ؟ به خدا قسم اگر این گونه باشی  از پروردگار به دور هستی . آیا می خواهی ... را به تو معرفی کنم .

اوکسی هست که پروردگار به ملائکه اش به خاطر او مباهات می کنند . او کسی است که امام زمان (عجل الله ) از او راضی و خشنود است ...

آن وقت توی بدبخت با او حرف نمی زنی ؟ تو عوض اینکه مباهات کنی که پروردگار همچنین کسی نصیب شما کرده ، از او جدا شده ای ؟

آیا خجالت نمی کشی ؟ آیا از پروردگار که این قدر حب تو را در دل مردم و دوستانت گذاشته و احترام تو را در نزد مردم حفظ کرده خجالت نمی کشی؟

راستی جای شرم است. راستی جای خجالت است برای تو که این گونه باشی !

ماشاءالله ، بدان اگر او را دیدی و دست و صورت او را نبوسی و از او معذرت خواهی نکنی ، دیگر حقی که تو بر گردن من داری ادا نمی کنم ، برو خجالت بکش...

اگر بشنوم که از او هنوز جدا هستی ، از پروردگار می خواهم که تو را هدایت کند . که شاید مقام او را در خواب ببینی و وقتی که فهمیدی از پروردگار تشکر کنی که همچنین کسی نصیب شما کرده .

برادرم ماشاءالله ، امیدوارم که پروردگار شما را هدایت کند و همیشه در جلب رضای پروردگار باشی .

همان طور که در ( روستای رینه ) به شما گفتم ، خیلی کارهای بچه گانه که در شأن تو نیست انجام می دهی . آن ها را کمتر کن . ان شاءالله پیروز می شوی .

در جایی که خیلی پرده ، بین تو و پروردگارت حائل می شود  نگاه کن ببین حرفی که می زنی آیا نفعی دارد یا نه؟!

ماشاءالله از چیزی که به درستی آن را نمی شناسی طرفداری نکن . وقتی که خواستی از کسی طرفداری کنی خوب او را بشناس و کارهایش را خوب درک کن . بعداً از او طرفداری کن .

 

ماشاءالله این را بدان وقتی که در اولین بار تو را در رینه دیدم ، بالای آن پل خیلی ناراحت شدم! چون نور صورتت خیلی رفته بود و خواستم نصیحت کنم که نشد .

 

ماشاءالله جان ، قرآن زیاد بخوان . کتاب درسی ات را هم فراموش نکن . احترام برادرانت را داشته باش . احترام دوستانت را هم داشته باش.

 

غلط می کنی به کسی از دوستانت سوءظن پیدا نمایی . تو باید همیشه و در هر جا خودت را کوچک تر احساس نمایی.

 

درباره ی ... باید بروی پیش او و اگر ببینی که در گمراهی است نجاتش بدهی ، نه اینکه او را ترک نمایی .همین حالا ببین که چقدر عقب افتادی .

 

آیا با کسی که از اهل دنیاست هم صحبت می شوی ؟ پس بکوش خودت را به همان مقام قبل برسانی .

و ماشاءالله ... صحبت های بالا را به عمل برسان . ان شاءالله موفق شوی و ان شاءالله شیطان که تو را اسیر کرده از دست او نجات یابی .

 

پیری و جوانی چو شب و روز برآید

 

                           ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم

 

بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم

 

                                     پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم

 

               ( عمل کن به این دو خط شعر )

 

                                             

                                 والسلام علی من اتبع الهدی

 

                              برادر کوچکت ، احمد علی نیّری

بوستان کتاب شهیدان

rand3.jpg

Template Design:Dima Group