یادی از برادر
جوانی بود با سواد. تحصیلات دانشگاهی در دانشگاه تربیت معلم تهران داشت. بسیار مذهبی بود.
یعنی کسی که در مسجد امین الدوله و در محضر آیت الله حق شناس بزرگ شود یقیناً انسانی کامل خواهد شد.
خوش تیپ و ورزشکار بود. در تیم جوانان تاج ( استقلال ) فوتبال بازی می کرد. خلاصه همه چیز را با هم داشت.
حمید رضا در دوران انقلاب یکی از محور های برنامه های انقلابی و فرهنگی مسجد بود. در همه ی تجمعات وبرنامه های انقلابی حضور داشت.
دیپلم ریاضی داشت و دانشجوی رشته ی ریاضی بود. با پیروزی انقلاب اولین گروه های دانشجویی را برای مقابله با ضد انقلاب تشکیل داد.
دانشگاه تربیت معلم در خیابان مفتح مرکز فعالیت او و دوستانش بود.
او در دوران جوانی در جلسات بسیاری از علما نظیر علامه نوری و دیگر بزرگان تهران حضور می یافت.
او اسلام را درست شناخته بود. برای همین کسی
نمی توانست در اعتقادات او خللی وارد کند.
بارها دیده بودم که تابلویی به دست می گرفت و در تجمعات دانشجویی شرکت می کرد. او از بنیان گذاران گروه دانشجویان پیرو خط امام بود.
وارد جمع گروه های کمونیستی و ... می شد. شروع می کرد با آن ها بحث کردن.
کسی تاب مقابله با استدلال های قوی وفن بیان او را نداشت. او به حق یکی از ذخایر انقلاب بود.
مدت کوتاهی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که ضد انقلاب محیط دانشگاه را هدف قرار داده بود.
درگیری به این محیط علم و دانش کشیده شد. می خواستند دانشگاه تربیت معلم در مرکز تهران را تصرف کنند.
اما به آنها اجازه نداد. با جمعی از دوستان هم فکر خود در آنجا مشغول مقاومت شد.
دانشگاه تربیت معلم تهران از گزند حمله ی مخالفان نظام درامان ماند. حالا همان ساختمانی که از آن محافظت می کرد به نام خودش نام گذاری شده.
« به نام شهید حمیدرضا نیّری »
جنگ افغانستان آغاز شد. کشور اسلامی همسایه ی ما مورد حمله قرار گرفت. به یاری آن ها رفت می گفت : اسلام مرز ندارد. با پسر عمویش راهی دیار غربت شد.
مدتی بعد برگشت. اما پسر عمویش محمدحسین در این نبرد به شهادت رسید.
پیکر او هرگز بازنگشت.
ضد انقلاب شهرهای ایران را نا امن کرده بود. برای برنامه های تبلیغی و دفاع از نظام راهی شمال کشور شد.
در آن سال ها لحظه ای آرامش نداشت. قلب تپنده ی او برای انقلاب و اسلام می تپید.
با شروع جنگ از خانواده خداحافظی کرد. به آبادان رفت و به نیروهای ارتش پیوست.
اما مدتی بعد از آنها جداشد و به نیروهای مردمی به فرماندهی سید مجتبی هاشمی ملحق شد.
روزهای اول جنگ بود و مناطق عملیاتی بسیارناهماهنگ . تنها گروه جنگ های نامنظم بود که در خوزستان فعالیت
می کرد.
به آن ها پیوست و با دوستانش جلوی پیشروی ارتش عراق را گرفت.
حمیدرضا در یکی از روزهای سرد زمستان 1359 به آرامش رسید.
او پس از مبارزه ای سخت و نفس گیر در کنار جاده ی آبادان ماهشهر به شهادت رسید.
پیکر حمیدرضا تا سال بعد در مناطق عملیاتی ماند. با عملیات شکستن حصر آبادان پیکر او پیدا شد.
اکنون حمیدرضا در اطراف مزار برادر در قطعه ی 24 بهشت زهرا ( علیها السلام ) آرمیده است. تا روزی که برای یاری امام منتظر از جا برخیزد.