بسیج

 

 

  راوی : استاد محمد شاهی

                

 

همه ی اهل محل احترام خانواده ی آن را داشتند حمید رضا برادر بزرگ تر احمد آقا سال اول جنگ به شهادت رسید همان سال بود که ایشان وارد بسیج شد .

 

طی مدتی که ایشان در بسیج مسجد فعالیت داشتند همه ی نوجوان های محل جذب اخلاق و رفتار ایشان شدند .هر زمان احمد آقا به مسجد می آمد جمعی از نوجوانان به دنبال او بودند .

مدتی بعد ایشان  به عنوان مسئول پذیرش پایگاه بسیج مسجد امین الدوله انتخاب شد .

 

بعد از مدتی مسئولیت کار های فرهنگی مسجد نیز به     عهده ی ایشان قرار گرفت .

 

کنار فعالیت در مسجد امین الدوله در مسجد امام حسن (ع) نیز کارهای فرهنگی را انجام می داد .نکته ی قابل

توجه برای من این بود که وقتی ما در شرایط عادی هستیم حضور قلب در نماز نداریم . یا اگر مشغله ی فکری

داشته باشیم ، دیگر حواسی برای ما نمی ماند .یا اگر کار اجرایی به عهده ی ما واگذار شود ، که دیگر هیچ! کاملا حواس ما در نماز پرت می شود .

احمد آقا عارفی وارسته بود که نماز هایش بوی ملاقات با پروردگار را می داد .معمولا چنین انسان هایی یا ازجامعه فاصله می گیرند . یا اگر وارد جامعه و مسجد می شوند خود را مشغول هیچ کاری نمی کنند تا حضور قلب داشته باشند بار ها از این عارف نما ها دیده ایم که فقط سجاده و عبای خود را می شناسند و دیگر هیچ ...

 

اما این شاگرد وارسته آیت الله حق شناس درس ایمان و عمل را از استادش فرا گرفته بود.

 

او سخت ترین کار های اجرایی مسجد را بر عهده داشت ودر عین حال ، روز به روز بر معنویتش افزوده می شد !

 

من دیده ام برخی مدیان عرفان ، وقتی نماز را به پایان می رسانند مشغول ذکر و تسبیح و...می شوند.

 

اما احمد آقا وقتی نماز معراج گونه اش به پایان می رسید و سفر عرفانی اش تمام می شد ، همگام با نماز گزاران مسجد تکبیر ها را تکرار می کرد .

الله اکبر خمینی رهبر ...

بعد دستهایش را به نشانه ی دعا مقابل صورتش قرار می داد و مانند بقیه می گفت : خدایا خدایا تا انقلاب مهدی ...بعد هم مشغول گفتن تسبیحات حضرت زهرا (س)می شد.آن هم با توجه کامل وقتی تعقیبات نماز به اتمام می رسید از جا بلند می شد و مشغول فعالیت های بسیج و فرهنگی می شد .

 

البته در میان شاگردان حضرت استاد چنین افرادی کم نبودند  که این هم از زحمات حاج آقا حق شناس بود . به قول آن انسان وارسته : آیت الله حق شناس عرفان و سلوک را به سطح پایین جامعه منتقل کرد.

ایشان عرفان و دوستی باخدا را کوچه بازاری کرد.کم نبودند از کسبه ی بازار و افراد عادی که در کنارزندگی  روزمره ی خود راه سیر و سلوک رااز این انسان خدایی آموختند.

 

              .....................................

 

((دائما طاهر باش و به حال خویش ناظر باش. عیوب دیگران را ساتر باش. باهمه مهربان باش و از همه گریزان باش.

یعنی با همه باش و بی همه باش.خدا شناس باش و در هر لباس باش.))

 

احمد آقا به این عبارت به خوبی عمل می کرد.فعالیت بسیج به جهت حضور منافقین و ترور ها وشرایط جنگ بسیار گسترده بود.

آن زمان نیروهای بسیج برخی شب ها در مسجد می ماندند تا در صورت احساس خطر وارد عمل شوند.

 

آن شب ها احمد آقا نیزمثل بقیه بسیجی ها  در مسجد می ماند او مثل یک جوان عادی با بقیه صحبت می کرد . می گفت  می خندید و ...

او با همه ی افراد حتی کوچکتر ها بسیار با ادب برخورد  می کرد اما در برخورد باغیبت کننده ملاحظه هیچ کس را نمی کرد.

حتی اگر نزدیک ترین دوست یا شخصی بزرگ تر از خودش بود خیلی محترمانه از او می خواست این بحث را ادامه ندهد.           

احمد آقا  در زمینه فعالیت های بسیج مثل یک نیروی عادی حضوری فعال داشت .

اسلحه بدست می گرفت و در گشت شبانه در بازار مولوی ومحله های اطراف ,همراه دیگر بسیجیان گشت می زد .

اما تفاوتش این بود که وقتی ساعت سه نیمه شب به مسجد بر می گشتیم واکثر بسیجی ها مشغول استراحت می شدند اوبه داخل شبستان می رفت ومشغول نماز شب می شد .

خلاصه این که احمد آقا یک بسیجی واقعی بود از آن    بسیجی هایی که حضرت امام خواسته بود با آنها محشورشود  از آنهایی که امام عزیز بر دست وبازوی آنها بوسه می زد.

 

 

بوستان کتاب شهیدان

rand19.jpg

Template Design:Dima Group