معراج
راوی : استاد محمد شاهی
سال اول دهه ی شصت بود.شرایط کشور به دلیل ودشمنان داخلی و خارجی انقلاب بسیار پیچیده بود. من با احمد آقا در محل دوست بودم. خانه ما در کوچه جنوبی مسجد امین الدوله و خانه احمد آقا در کوچه ی شمالی مسجد قرار داشت.
من چهار سال از ایشان کوچکتربودم. اما شخصیت ایشان بسیار در من تاثیرگذاشته بود. احمد آقا بسیار به نماز اول وقت اهمیت می داد. به صورتی که موقع نماز همه ی کارها را ترک می کرد. آن روزها را فراموش نمی کنم. احمد آقا هنگام نماز گویی هیچ کس را جز خداوند نمی دید . از همه ی دنیا فارغ بود و عاشقانه مشغول مناجات با پروردگار می شد.
این اخلاق او در تمام نوجوان هایی که در اطراف او بودند تاثیر گذاشته بود. بچه ها هم به نماز اول وقت مقید شده بودند. البته اینها همه از تاثیرات استادی مانند حاج آقا حق شناس بود. ایشان برای ما داستان ها وروایت های بسیاری در فضیلت نماز اول وقت و با حضور قلب می گفت. ما در محله چهارراه مولوی وسید اسماعیل تهران بودیم. شرایط محل بسیار روی بچه ها تاثیر داشت. روحیه ی لات بازی و....اما عجیب بود که همه ی بچه ها احمد آقا را به عنوان یک استاد قبول داشتند.
شبها بعد از نماز داخل مسجد دور هم جمع می شدیم واحمد آقا برای ما احکام می گفت. بعد هم کمی صحبت ونصیحت و بعد از هم جدا می شدیم. احمد آقا یک استاد کامل و یک راهنمای راه خدا داشت. ما در مسجد دیده بودیم که بارها آیت الله حق شناس ایشان را صدا می زد و و آهسته و به طور خصوصی او را نصیحت می کرد.
ندیده بودم که احمد آقا کسی را در جمع نصیحت کند. به جای این کار کاغذ های کوچکی برمی داشت ومعایب اخلاقی ما را در آن می نوشت . بعد آن را به طور مخفیانه به شاگردهایش تحویل می داد.
روز به روز روحیات معنوی احمد آقا تغییر می کرد. هرچه جلوتر می رفتیمنمازهای احمد آقا معنوی تر می شد. کار به جایی رسید که موقع نماز سعی می کرد از بقیه فاصله بگیرد!
در انتهای مسجد امین الدوله یک فرورفتگی در دیوار وجود داشت که از دید نماز گزاران دور بود. آنجا یک نفر
می توانست نماز بخواند. احمد آقا بیشتر به آنجا می رفت و از همان جا به جماعت متصل می شد.
یک بار وقتی احمد آقا نماز را شروع کرد به آنجا رفتم ودر کنارش مشغول نماز شدم. دقایقی بعد از این کار خودم پشیمان شدم !
احمد آقا بعد از اینکه نماز را شروع کرد به شدت منقلب شد . بدنش می لرزید. گویی یک بنده حقیر در مقابل یک سلطان با عظمت قرار گرفته. نماز احمد آقا آن گونه بود که ما از بزرگان دین شنیده بودیم. او در نماز عبد ذلیل در مقابل پروردگار جلیل بود. و اگر ایشان در زندگی به مراتب بالای کمال رسید به دلیل همین افتادگی درپیشگاه پروردگار بود.
در روایات ما نماز را معراج مومن معرفی کردهاند. من به نمازهای خودم که نگاه می کنم اثری از عروج به درگاه خدا را نمی بینم.
اما اعتقاد قلبی من و همه ی شاگردان احمد آقا این بود که تمام نمازهای ایشان بخصوص در این سال های آخر نشان از معراج داشت! یعنی هر نماز احمد آقا یک پله او را به خدا نزدیک تر می کرد.
البته احمد آقا بسیار کتوم بود. یعنی از حالات درونی خود حرفی نمی زد. من یک بار از خود ایشان شنیدم که حدیث : ((نماز معراج مومن است)) را خواند. وبعد خیلی عادی گفت:بچه ها نماز شما باید معراج داشته باشد تا حقیقت بندگی را حس کنید.
من آن شب اصرار کردم که :احمد آقا آیا این معراج برای شما اتفاق افتاده؟
معمولا در این شرایط به نحوی زیرکانه بحث را عوض
می کرد اما آن شب بعد از اصرار من سرش را به نشانه ی تا یید تکان داد.
در سر رسید به جا مانده از احمد آقا جملات عجیبی به چشم می خورد . او در این سر رسید کارهای روزانه خود را در سال 1363 نگاشته است. در برخی صفحات آمده:
(( امروز نماز بسیار بسیار عالی بود )) ((در نماز صبح حال بسیار خوشی ایجاد شد )) و....
فراموش نمی کنم. یک بار حضرت آیت الله حق شناس نماز خواندن ایشان را دید. آن موقع احمد آقا در سنین نوجوانی بود. بعد رو به حجت الاسلام حاج آقا حسین نیری ( برادر احمد آقا ) گفت: من به حال وروز این جوان غبطه می خورم !
و من شک ندارم که همه ی این ها از توجه فوق العاده احمد آقا به نماز نشئت می گرفت. او بنده واقعی پروردگار بود.
.............................................
با احمد آقا و چند نفر از بچه های مسجد راهی بهشت زهرا(علیها سلام) شدیم. همیشه برنامه ما به این صورت بود که سریع از بهشت زهرا (علیها سلام ) می آمدیم تا به نماز جماعت مسجد امین الدوله برسیم.
اما آن روز دیر راه افتادیم . گفتیم: نماز را در بهشت زهرا (علیها سلام)می خوانیم. به ابتدای جاده رسیدیم. ترافیک شدیدی ایجاد شده بود. ماشین در راه بندان متوقف شد. احمد نگاهی به ساعتش کرد. بعد درباره نماز اول وقت صحبت کرد اما کسی تحویل نگرفت!
احمد آقا از ماشین پیاده شد! بعد هم از همه ی ما معذرت خواهی کرد !
گفتیم : احمد آقا کجا می ری ؟
جواب داد : این راه بندان حالا حالا باز نمی شه ما هم به نماز اول وقت نمی رسیم. من با اجازه می رم سمت جاده یک مسجد هست که نمازم رو می خوانم و بر می گردم مسجد!
احمد آقا باز معذرت خواهی کرد ورفت.
او هر جا که بود نمازش را اول وقت وباحضور قلب اقامه می کرد. در جاده وخیابان و... فرقی برایش نمی کرد . همه جا را ملک خدا بود و او هم بنده ی خدا.